فرشته صورتی من کژالفرشته صورتی من کژال، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

فرشته صورتی من

و عشق آغاز شد...

1392/11/27 17:40
نویسنده : مامان و بابا
1,553 بازدید
اشتراک گذاری

سال گذشته یک چنین روزی در همین ساعات قلب بی قرارم از همیشه بیشتر قرار و تاب از دست داده بود و نگاه های نگران من دائما عقربه های ساعت رو دنبال می کردندخیال باطلاسترس...

دیشب بعد از چند روز امتحان انواع بیبی چک ها چندتا از اونا یه خط کمرنگ دیگه ام نشون میدادن و مژده اومدن عشق کوچولو رو اول از همه اونا به ما دادنقلب...صبح زود روز بعد با دنیا دنیا امید و آرزو و ذوق و هیجان تست بتا هاش سی جی داده بودم و قرار بود توماج در راه برگشت به خونه جواب تست رو بگیره و بیاره...اصلا نفهمیده بودم از صبحم چطوری گذشته بود و رسیده بودم به بعد از ظهرخیال باطل...این ساعتا که بود دیگه صبرم تموم شده بود و طاقتم طااق...زنگ زدم به توماج که ازش خواهش کنم زودتر بیاد و منو از چشم انتظاری در بیاره ولی ازم خواست صبور تر باشم...افسوسمیدونستم دلیل این کارش و حرفش اینه که هیجان من کم شه و صبرم بیشتر که اگه جواب منفی بود خودم رو نبازم...

تا اومدن توماج دائم به خودم میگفتم زیاد خوشحال نباش ممکنه باردار نباشی...اما از یه طرف هم فکر میکردم پس اونهمه بیبی چک با دو تا خط چی؟سوالولی توننسته بودم نسبتا خودم رو آروم و آماده دیدن جواب منفی کنم که در خونه باز شد و توماج رو دیدم که یه جعبه شیرینی و یه دسته گل توی دستاشه تعجبوااای خدای من یعنی من مادر شده بودم؟؟؟یعنی آرزوی همیشگیم برآورده شده بود و یکی از فرشته های خدا مال من شده بود؟؟؟قلب

فقط تونستم یه سلام  هول هولی به توماج بکنم و اول برگه آزمایش رو از دستش قاپیدم و چشمام به دنبال یه عدد میگشت...((((((29))))))(((((((29)))))))(((((((29)))))))...چندین و چند بار نگاهمو ازش گرفتم و باز نگاه کردم...درسته که عددش کم بود اما مثبت بودقلب توقعیم نداشتم که بیشتر ازین باشه،آخه همش 13 روز از ovulation گذشته بود و طبیعی بود که میزان بتا کم باشه...

اون شب یه مادر بودم یه مادری که تا صبح با خدای مهربونش راز و نیاز میکرد و سجده شکر بر خاک خدا میزد و دست دعا برای فرداها به سمت آسمون بلند میکرد و آرزوی برآورده شدن آرزوی همه زنان مثل خودش رو داشت...مژهفرشتهقلب

آزمایش بتا رو 25 ام و 28 ام بهمن تکرار کردم که اولی 64 و دومی 300 شده بود و بعد از انجام آزمایش سوم و انجام سونو گرافی رسما دوران بارداری شیرین من آغاز شد و عشق ما با توکل به خدای مهربون شروع شدقلب

برای همه مهربونا،برای همه زنانی که عشق مادری از ذره ذره وجودشون لبریزه آرزوی تجربه چنین روزایی رو دارم...دوستان گلم که این خاطره منو خوندید برای سبزی دامن همه دوستانمون دعا کنیدماچ

 

٢٣.١١.٩٢

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (28)

ندا مامی ویانا
24 بهمن 92 0:45
وقتی یاد اون روزا می فتم گریه میکنم...اشکمو در اوردی دوباره..از وقتی مادر شدم خیلی این نوشته ها برام قشنگترن چون کاملا حسشون کردم...
مامان و بابا
پاسخ
الهییی قربووونت برم ندا جووونمواقعا لذذت بخش بود این دوران...
مامان بیتا و تینا
24 بهمن 92 1:07
سلام عزیزم خدا فرشته نازت رو برات حفظ کنه انشاالله به حق 5 تن تمام خانمها این لذت شیرین رو بچشن
مامان و بابا
پاسخ
مرسیییی عزیییز دلمالهییی آمیییییییییین
سحر
24 بهمن 92 1:12
سلام دختر نازی دارین خدا حفظش کنه ولی به نظر من شما بیشتر وب رو به جای اینکه واسه دخترتون بسازین تا یه خاطره بشه براش از دوران بچگیش بیشتر به خاطر پز دادن به دیگران و به رخ کشیدن خودتون این وب رو میسازین واقغا متاسفم برای دختری که قراره زیر دست همچین مادری بزرگ بشه
مامان و بابا
پاسخ
سلام عزیزم و ممنوون به خاطر لطفی که به دخترم دارینظر شما محترمه گلم و البنه هرکس میتونه نظر خودش رو داشته باشه...اما عزیزم من نه کسی هستم و نه کار خاصی برای دخترکم کردم و نه هیچ چیز دیگه ای دارم که بخوام پزشو به کسی بدم...اتفاقا من خیلی جاها برای دخترم کم هم گذاشتم...نمیدونم چرا برداشت شما این بوده چون توی این مدتی که عضو این سایت بودم شما اولین نفری بودی که یک همچین نظری داری...ولی باز ممنون که به وب ما سر زدید
soheila
24 بهمن 92 10:37
الهى آ مين
مامان باران طلا
24 بهمن 92 10:37
واقعا که مادر شدن از همون ابتدا انقدر شیرین و لذت بخشه که به نظر من با هیچ لذتی قابل قیاس نیست چقدر نوشته هاتون دلنشین بود تبریک برای مادر شدنتون اونم مادر یه فرشته ی ناز مثل کژال جوووونم
مامان و بابا
پاسخ
واقعا...مرسی عزیییییییییییز دلم لطف داری گلم
فریبا
24 بهمن 92 11:05
ای جونم شیما جونم الهی که منم زود این طعمو بچشم عزیزمی دوست دارم
مامان و بابا
پاسخ
الهیییییییییییی آمیییییین عزییییز دلمعااااشقتم
مامان مینا
24 بهمن 92 11:10
وای شیما .... دنیای محبتی
مامان و بابا
پاسخ
عزییییزمی
هلیا
24 بهمن 92 12:26
فدای قلب مهربونت بشم من ... اما نمیدونم چرا هر چی این نوشته هاتو میخونم بازم از مادر شدن هراس دارم و باز اینکه بهتره حالاها بهش فکر نکنم ... نمیدونم !
مامان و بابا
پاسخ
عزییییزمیهلیا بذار هروقت دلت واقعا خواست بچه دار شو...چون بی رو درواسی کار پر مسئولیت و سختیه و دیگه اینکه خیلی چیزا توی زندگیت برای همیشه تغییر میکنه...
مامان دیبا
24 بهمن 92 13:30
خیلی زیبا می نویسی عزیزم. من هم پارسال تویه بهمن ماه بود که فهمیدم یه فرشته توی وجودم داره رشد می کنه. واقعا فراموش نمی شن اون لحظه ها... ایشالا همه این لحظات رو حس کنن
مامان و بابا
پاسخ
عزییییییییییییییز دلم قربون خودت و فرشتت برم منالهی آمییییییییییییین
helen
24 بهمن 92 15:34
و چه عشقشیرین و نازی آغاز شد
helen
24 بهمن 92 15:36
ایشالا این عشق کوچولو بهترین دختر بشه برای مامان و بابای عزیزشهر چه قدر که از خدا عمر میخواد به سلامتی زندگی کنهسایه ی مامان و باباش همیشه بالا سرررررررش باشه
مامان و بابا
پاسخ
ممنوووووووووون عزییییییییییز دلم
المیرا
24 بهمن 92 15:51
ایشالا این حسو واسه بچه های بعدیتم تجربه کنی گلم و ایشالا هرکسی این ارزو رو داره به ارزوش برسه
مامان و بابا
پاسخ
الهییی امیییییییییییییییین
farnoosh
24 بهمن 92 15:58
قربونت برم شیما جووووونم که انقدر با احساسی ایشالا همیشه همین جوری شاد و با احساس باشی عزییییییییییززززم
مامان و بابا
پاسخ
خدااا نکنههه عزیییز دلم ممنوووووووووووونم
مریم مامان شاینا
24 بهمن 92 16:00
شیما جونم فدای اون احساس زیبات بشم این لحظه برای یک مادر خیلیییییییی شیرین و دوست داشتنی و به یاد ماندنی هست قربوووووووووووونت بشم که یک مامان مهربونی هستی
مامان و بابا
پاسخ
خدااااا نکنه عزییییییییییییز دلمقربووون مهربوونیت بشم من گلمماهی عزیززم
نازنین
24 بهمن 92 19:07
آخی... چ حس قشنگی.....
سپیده
24 بهمن 92 20:45
خیلی با احساس بود.......امین.
شقايق
25 بهمن 92 1:14
عزيزممم،خيلي احساسي و زيبا بوووددددد
مامان و بابا
پاسخ
ممنووون گلم
نفیسه
25 بهمن 92 2:02
الهی امیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین...
آدرینا
25 بهمن 92 13:28
مامان فرخنده
25 بهمن 92 13:37
قربون دلت بشم خداروشکر که فرشته صورتی زمینی شد امیدوارم تموم اونهایی که دوست دارند مادر بشند زود زود دامنشون سبز شه واین لحظه های ناب تجربه کنند آمین یا ربالعالمین
مامان و بابا
پاسخ
ممنووون گلمالهی آمییییییییین
غرل
26 بهمن 92 10:19
سلام عزیزم . خوبی ؟ من چند روز مریض بودم نبودم . عشقم خوبه ؟؟؟ خاله خیلی دلش براش تنگ شده . عزیزم ، خیلی ناز مینویسی ، نمیدونم چرا بعضی ها عشق تو و خالصانه نوشتنت رو پز دادن میدونن ؟؟؟مهم نیست بعضی ها کلا دنیاشون کوچیکه ، انقدر کوچیک که نمیتونن خوشی ها ی دیگرون رو تحمل کنن . فقط نمیدونم چرا از خدا واسه خودشون چیزی میخوان که ظرفیت دیدنش رو ندارن ؟؟؟؟ عزیزان... هرکس دوست نداه نیاد بخونه مگه مجبورین اخه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان و بابا
پاسخ
سلااااام عزیییییز دلمخدا بد نده گلمحالا بهتری؟چی بگم...
مامان توتو و الینا
26 بهمن 92 13:12
عزیزم ان شااله که همه ی خانم ها حس قشنگ مادر شدن را تجربه کنن...بسیار زیبا توصیف کردی...خدا کژال جونو واست حفظ کنه.
مامان و بابا
پاسخ
الهییی آمییییییییییییینممنووون گلم
الناز مامان طاها
26 بهمن 92 15:01
قربون احساسات زيبات،خدا بهت هديه داده اونم چه هديه اي،قربونش برم من
مامان و بابا
پاسخ
مرسیییی عزییییز دلم
فرانک
27 بهمن 92 8:00
وای شیما جون چه قدر قشنگ نوشتی عزیزم گریه ام گرفت یاد روزی افتادم که بی بی چک را دیدم خدا نصیب همه منتظرا بکنه
مامان و بابا
پاسخ
ای جوووووووووووووون دلمالهی آمییییییین
مامان دانیال- ویانا
27 بهمن 92 17:00
سلام گل نازم ایشالا که خدا کژال جون رو برات حفظ کنه و دامن همه اونایی که در انتظار بچه هستند رو سبز کنه الهی آمین یا رب العالمین
مامان و بابا
پاسخ
مرسییی عزیییییییز دلمالهی آمیییییییییین
مامان رها
27 بهمن 92 21:05
کاملا احساستو درک میکنم خدا دخترتو حفظ کنه...
مامان و بابا
پاسخ
ممنووووووووووووون عزیییییییییییز دلم
nebida
29 بهمن 92 18:51
فرشته مهربون عزیز من تقریبا بیشتر وقتا مطالب زیبات رو میخونم و بهت تبریک میگم که چنین مامان با احساس و دوست داشتنی هستی. همینطور به دختر گلت هم تبریک میگم به خاطر داشتن همچین مامان نازی دختر منم (مرسانای ناز مامان)تقریبا هم سن دختر شماست و من با خوندن مطالب شما چگونه عشق ورزیدن رو بهتر یاد میگیرم سلامت و شاد باشید
مامان و بابا
پاسخ
سلام عزیز دلم ممنووووووووووووووون گلم الهیییی بگردم مرسییی گلمالهی خدا دخمل نااازتو برات خفظ کنه در ضمن اسم من شیماست
مامان محمد حسین جان
2 اسفند 92 19:51
سلام واقعا بهترین و ناب ترین حس قشنگ دنیاست خدا روشکر که خدا به ما تجربه این حسو داده انشاالله همه خانوما تجربش کنن اتفاقی با وب تون آشنا شدم فکر کنم فاصله سنی پسر من با دخترک ناز شما یک ماهی هست خوشحال می شم عکساشو ببینم پسر من متولد دوازده آبانه
مامان و بابا
پاسخ
عزیز دلم خدا حفظش کنهالان میام گلم