اولین مسافرت کژال کوچولو
گل خوشبوی مامانوقتی 11 روزه بودی من و تو مامان فریبا راهی اصفهان شدیم...نمیخواستیم انقدر زود بریم اما مامان ناهید(مامان بابا توماج) خیلی واسه دیدنت بی تابی میکرد مام به خاطر اون رفتیم به سمت اصفهان...
خیلی سخت بود هم من و هم تو خیلیییییییی اذیت شدیم توی راه و مجبور بودیم توی تموم استراحتگاه ها بایستیم تا هم من یکمی راه برم هم تو رو روی صندلی بذاریم تا کمر و دست و پاهات درد نگیره
خلااااااااصهههه 5 روز اصفهان بودیم و خیلیا اومدن و روی ماهتو دیدنمامان ناهید که از دیدنت بی نهایت خوشحال بود همینطور عمه سولماز و عمو سهند و بابا احمداولین کسایی که به دیدنت اومدن مادر جواهر(مادربزرگ من) دایی ناصر من و زندایی و فرزان و فرامرز پسر خاله های من بودن.یه روزم من و بابایی بردیمت شاهین شهر دیدن مادر ستاره(مادر بزرگ بابا) اینم عکس تو و مادر جون
همون شبم کل خونواده بابا اکبر(بابای من)اومدن دیدنمون و بابایی ولیمتو داد عشقم
این دفعه چون موندنمون کم بود کسی فرصت نکرد بیاد دیدنمون...ایشالا یکمی که جون گرفتی و قویتر شدی باز میریم اصفهان نفسی من
جمعه عصرم برگشتیم تهران تا بابا شنبه بره سر کار...دوست دارم عشقم