کژال به فرحزاد میرود!
عشقک مامانفرشته کوچولوی صورتی مندیروز من و تو و بابایی حسابی ترکوندیم!اول از همه رفتیم مطب دکتر سودمند که مامان چک بشه.قربونش برم دختر مامان تموم وقتی که اونجا بودیم خوابیده بودی و اصلا اذیتمون نکردی...البته خانوم دکتر که کلیم عاشقت بود گفت دفعه دیگه که میریم اونجا باید بیدار باشی تا حسابی لپاتو بچلونه!
بعد از اونجام رفتیم فرحزاد!بلههههه!خونواده 3 نفریمون به افتخار حضور دختر گلمون رفتیم فرحزاد برای صرف شامالهی مامان دورت بگرده که هرکی اونجا می دیدت عاشقت میشداون رستوران پاتوق همیشگی ماست و همه میدونستن که من باردار بودم و وقتی تورو تو بغل من دیدن از خنده روده بر میشدن و میگفتن خانومو آوردین گردش؟!شام دیشب در کنار گل خوشگلم یه چیز دیگه بود و حسااااااااااااابی چسبیدگرچه مامان و بابا رژیم داشتن و محتاتانه غذا میخوردن!اینم عکسامون که چون دوربین نبرده بودیم با موبایل گرفتیم واسه همین کیفیت ندارن:
دیگه بگم که این روزا خیلی شیرین تر از قبل شدیصبح به صبح از خواب که بیدار میشی وقتی دارم پوشکتو عوض میکنم کلی باهات حرف میزنم و بازی میکنم توام یه عالمهههههههههه آقا، آگا و انواع صداهای دیگه از خودت در میاری و واسه مامان میخندیوای که نمیدونی چقدر شیرینههههههههههه
اما اینروزا همش میخوای یه نفر پیشت باشه و باهات حرف بزنه و بازی کنهبیشترم دوست داری توی بغل باشی...همه خستگی مراقبت از تو می ارزه به بودنت وداشتنتهمه جون ما فدای تو
ولی بمیرم برات که از مامان سرما خوردگی رو وا گرفت و از دیشب تب کردیالبته بهت استامینوفن دادم تبت اومد پایین ولی امیدوارم بیشتر ازین سرما نخوری...یه ساعت پیشم بردمت حموم و حالام مثل یه گل توی گهوارت خوابیدی
دوست دارم نفسک منهیچ وقت یادت نره که همه وجودمی