فرشته صورتی من کژالفرشته صورتی من کژال، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

فرشته صورتی من

داستان تکون نخوردن فرشته کوچولو

1392/3/23 20:37
نویسنده : مامان و بابا
359 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام گلک مممممن قلب

مامااااانییی خوشگللم دختر نازم ملوسک نازنازیم قلب

مامان بمیره واست که دیروز ترسیده بودی ناراحت داستان از این قراره:

دیروز من و تو و ماکسی توی اتاق خواب تو خوابیده بودیم که یه دفعه صدای وحشتناک فرو رفتن دریل توی دیوار هممونو از خواب پروند...بعد از اینکه از خواب پریدم تو خیلیییییییییی تکون خوردی قشنگ معلوم بود خیلیییی ترسیدی ناراحت بدتر از اون ،این بود که دیگه تا نصفه شب تکوناتو حس نکردم... خیلی ترسیده بودم ، بابایی گفت فردا صبح میریم دکتر چک آپ...

خلاصه با کلی استرس خوابیدم و تا خود صبح کابوس دیدم... صبحم هیچی نخوردم چون می دونستم وقتی گرسنه باشم تو بیشتر تکون می خوری.بعدشم راه افتادیم سمت کلینیک.

جالبیش اینه که  بعد از ساعتها تو نوبت نشستن جنابعالی تصمیم گرفتی یه تکونی به خودت بدی و خودی نشون بدی لبخند کلی حال اومدممممم قلب بعدم توی سونوگرافی ترکوندی بسکه تکون خوردی نیشخند انگار توام مثل من خانوم دکترو خیلی دوست داشتی بسکه انرژی مثبته...

همه چیزم که خدا رو شکد عالیییی بووود و من مثل همیشه ممنون خدا هستم برای این همه لطفخیال باطلقلب

دختر گلم تو آغازگر یه عشق بزرگی...عشق مادرانه...ازت ممنونم که منو به عنوان مادرت انتخاب کردی قلب می دونم فلبت مهربونه می دونم وجودت پاکه...برات عشق آرزو دارم قلب

 

هفت تا دوست دارم قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)