روزای گرم گرم...
گل مامان
این روزا هوا به شدت گرمه و حسابی مامانیت تنبل شدهههه البته یه 4و5 روزی خونواده بابا توماج اینجا مهمونمون بودن و مام مشغول پذیرایی سفت و سخت...جمعه رفتن و من هنوز خستگیم در نرفته...توی این گرما مهمون داری خیلی سخته ولی به هر حال امیدوارم بهشون خوش گذشته باشه و راضی بوده باشن...
مامانی جونم دارم واسه دیدنت لحظه شماری می کنم امیدوارم این 3 ماه باقیمونده ام به امید خدا به سلامتی و خوشی طی شه و من بتونم کوچولوی نازمو به آغوش بکشم... یک عمره که واسه داشتن این حس قشنگ لحظه شماری کردم و حالا مست خوشی از رسیدن به این آرزومم... خدایا شکرت که همیشه به من نظر لطف داشتی و داری کوچولوی من و همه مامانای چشم براهو حفظ کن و طعم شیرین مادر شدنو به هرکی آرزوشو داره بچشون... ممنون عشق مهربون من، خدای عزیززم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی