فرشته صورتی من کژالفرشته صورتی من کژال، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

فرشته صورتی من

یه داستان واقعی واسه یه فرشته کوچولوی واقعی

1392/4/19 16:39
نویسنده : مامان و بابا
4,238 بازدید
اشتراک گذاری

خوشگل مامان امروز به مناسبت سالگرد ازدواج من وبابایی تصمیم گرفتم داستان اومدنتو واست بنویسم،فکر کنم بد نباشه بدونی

من و بابایی از قبل از ازدواجمون تصمیم داشتیم که اول برای کانادا اقدام کنیم و بعد که اونجا رفتیم واسه بچه دار شدن اقدام کنیم.و خوب همونجور که می خواستیم بلافاصله بعد از ازدواج کارای کانادا رو انجام دادیم و زندگی رو به روال عادی ادامه دادیم...تا اینکه از پارسال تب و تاب بچه دار شدن به جونمون افتاد و من و باباتم که عاشق بچه ایم قلب هی زنگ میزدیم به وکیلمون که چی شد پس کی کار ما اوکی میشه؟اونم می گفت به زودی،به زودی! مام می گفتیم پس صبر میکنیم برای بچه دار شدن... تا اینکه یه روز که داشتم با مادر یکی از شاگردام در مورد رفتن حرف میزدم و اون بهم گفت از من میشنوی زندگیتو علایقتو واسه رفتن متوقف نکن بزار بچه دار شی فکر کن قرار نیست اصلا جای بری... اومدم خونه واسه بابایی اینارو تعریف کردم و هر دو به فکر فرو رفتیم و بازم به وکیل زنگ زدیم و اونم همون حرفای همیشگیرو تحویلمون داد... تا اینکه آذر ماه 91 چند روز قبل از تولدم به توماج گفتم من دیگه قلبم طاقت نداره و واقعا می خوام الان مادر باشم،من نمی دونم تا کی باید صبر کنم و منتظر باشم که کارمون اوکی شه...شاید حالا حالاها نشه... که دید باباییم کاملا با من موافقه نیشخند زنگ زدم به خانوم دکتر سودمند (دکتر زنان من ) و سریع رفتیم پیشش و حرفامونو زدیم و اونم که می دونست من دلم می خواد بچه اولم دختر باشه گفت رژیم تعین جنسیتتو سفت و سخت تر بگیر و فلان تاریخ بیا تا سونو کنم و ...

خلاااااااااصه ماه دوم اقدام یه حالتای عجیبی داشتم البته 5 روز به زمان عادت ماهانم مونده بود،رفتیم از داروخانه چند مدل بیبی چک گرفتیم و یکی یکی همرو استفاده کردم.همشون بجز خط کنترل یه خط کمرنگ دیگه ام نشون میدادندنیشخند واییی خیلی خوب بود نیشخند

اولین بیبی چک مثبت : 22.11.91

 

فردا صبحش  رفتم یه تست خون دادم و قرار شد بابایی عصر که از سر کار میاد جوابشو بگیره...تا عصر خیلی دلشوره داشتم ولی به خودم می گفتم زیاد دل نبند به احتمال زیاد باردار نیستی ناراحت تا اینکه بابایی از دز اومد تو با یه جعبه شیرینی و یه دسته گل و جواب آزمایش قلب باورم نمیشد رفتم اوا جوابو ازش گرفتم و باز کردم دیدم میزان بتاش خیلی کم بود(29)  انگاری خوشحالی تو دلم ماسید ناراحت زنگ زدم به خانوم دکتر گفت   2روز دیگه آزمایشو تکرار کن این 2 روزم به سختی طی کردیم و رفتیم آزمایش دادیم بتا شده بود 64 بازم خانوم دکتر گفت 2 روز دیگه یه آزمایش دیگه بده ناراحت حالا این روزا روزای قبل از عیده... مام فرداش رفتیم اصفهان پیش مامان فریبا اینا و اونجا آزمایشو انجام دادم که بتا شده بود 300 نیشخند خودم خیالم راحت شد خانوم دکترم گفت بیا مطب واسه سونو و درست کردن پرونده...

اولین تست : 23.11.91

دومین تست: 25.11.91

سومین تست :28.11.91

 

خلاصهههه تا هفته 12 به سلامتی طی شد و دکتر منو فرستاد برای سونوی nt پیش خانوم دکتر پیری و بعد ازینکه سونو رو دید گفت کوچولومون همه چیزش سالمه ولی خودت طول دهانه رحمت کمه و باید عمل سرکلاژ بشی منم 8 اردیبهشت بیمارستان آتیه بستری شدم و همو ن روزم عمل دردناکم انجام شد نگراناینم کارت بیمارستان :

بعد از عملم که چند هفته استراحت بودم و بعد خانوم دکتر گفت سعی کن خودتو خسته نکنی...مامان فریبا و بابایی این مدت پیشمون بودن و خیلی کمک حالم شدن الهی قربونشون برم قلب 

جنسیتتم که توی سونوی 3 ماهگی دکتر نتونست ببینه و گفت اگه خیلی کنجکاوی 16 هفته بیا تا ببینیم من و باباییم آخرای 16 هفته رفتیم و خانوم دکتر بعد از یکم جست وجو گفت :

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایییی خدایا شکرت که اینهمه به ما محبت داری و اون چیزی که دلمون میخاست بهمون دادی قلب من و بابایی عاشق این بودیم که بچه اولمون دختر باشه قلب

منم با خوشحالی از مطب اومدم بیرون و گفتم برم سربه سر توماج بذارم نیشخند رفتم دم پنجره ماشین و گفتم بابایی یه آقا پسر توپولو داری... اونم با اینکه خنده رو لباش ماسیده بود گفت بابایی قربونش بره قلب که یه دفعه گفتم مگه میشههه؟؟؟؟؟ دختر من زرنگهههه تا صداش زدیم دوئیده اومدههه نیشخند بابایی گل از گلش شکفت انقدر خوشحال شد که نگوووووووو قلب

گرچه ما هربار بیرون از ایران میرفتیم کلی لباسای خوشمل برات می خریدیم اما بعد ازینکه فهمیدیم شما دخمری یه عالمه دیگه تا حالا واست لباسای جینگیلی خریدیم قلب 

توی 20 هفته ام(12.3.92) یه سونوی دیگه انجام دادیم که به دکترم گفتیم یه عکس 3 بعدی ازت بهمون بده :

تا الانم که مامانی 6 ماهشه یه سری از وسایلتو گرفتیم :

-ست تخت و کمد و ویترین

-ست بهداشتی

-کالسکه

-گهواره

-تشک و ست لحاف رو تخت

-تشک بازی

-زیرانداز تعویض

-ست شیشه شیر و پستونک

-شونه و برس

-عطر قرتی خانوم

-همه لباسای مورد نیاز از سایز 0 تا 3 ماه و لباسای جینگولی تا 2 سال نیشخند

-شیردوش برقی

-چنتا عروسک و دندونی و جغجغه

یه کیک پوشکم خودم واست درست کردم :

دیکه فعلا چیزی یادم نمیاد عشقم اگه یادم اومد میام اضافه می کنم.خیلی دوست دارم دختر نازم قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مهرسان
2 دی 92 22:52
وبلاگتونو شديدددددددد دوست دارم مبارکتون باشه فرشتتون
مامان و بابا
پاسخ
مرسییییییییییی عزییز دلمشدیییییییییییییییییید به ما لطف داری خانومی
زهرا مامان آرمین
24 دی 92 17:05
سلام عزیزم.خوبی.آدرس دکترت و رزیمی که واسه دختر دار شدن بهت داده رو میتونی بهم بدی.ممنون عزیزم
مامان و بابا
پاسخ
سلام عزیز دلمدکتر کیانوش سودمند.میرداماد.نبش جردن.تل:88674582
خاله نفیسه
31 فروردین 93 16:01
راستی شیما جون dr برا دختردار شدن چه رژ‬‎یمی گفت بهت؟؟؟اقا توماج هم رژیم خاصی داشت؟؟؟چه مدت طول کشید...؟
مامان و بابا
پاسخ
رژیمی پر از کلسیم و منیزیوم عزیزم.توماج رژیم نداشت اما من از 3 ماه قبل شروع کردم