سونو گرافی سه بعدی فرشته مامان
سلام عشقم دختر ناز و قشنگم الهی مامانی قربون اون لبای کوچولوت و چشمای درشتت بشهههه که واسه ما و آقای دکتر دلبری میکردیییی
نفس مامان برات تعریف کرده بودم که اصفهان سونوگرافی رفتیم و اصلا راضی نبودیم چون من دلم میخواست مامان فریبا ببینتت اما نشد...گذشت تا اینکه یکشنبه شب مامانی و بابایی از کلاردشت اومدن و من از فرصت استفاده کردم و فرداش یعنی 28.5.92 از دکتر حمدی پور وقت سونوگرافی 3 بعدی گرفتم
دوشنبه بعد از ظهر که شد به مامانی گفتم آماده شو بریم یه جای خوب باباییم به زور از خواب بلند کردم و خلاصه بعد از کلی چونه زدن مجبور کردم بامون بیاد اونام که نمی دونستن کجا میخوایم بریم با تعجب راهی شدن!!!قیافه هاشونم اینجوری بود:
تا رفتیم داخل سالن سونوگرافی هر دو موضوعو فهمیدن و کلیم دلضعفه و خوشحالی کردن...دلم برای بابا توماجت می سوخت که سر کار بود و نتونست بیاد اما خیالش راحت بود که بعد میتونه سی دی فیلم سونوتو ببینه...
حالا بریم سر جیگر خانوم من که چهاااااااااااااااااا نکرد!!!!
اولش که گوشیرو گذاشت روی شکمم داشتی سکسکه میکردییی خیلی واسم دیدن سکسکه کردنت جالب بووود اما دللمم واست کباب بودآخه من خودم از سکسکه متنفررررررررررررررررررم فیلم سکسکتو برام سیو کرد دکتر از اونور بابایی می گفت آقای دکتر سکسکه که علامت بدی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟(با نگرانی البته) و دکترم گفت اصلااا و نشونه سالم بودن دستگاه گوارشیه...
خلاصههه دکتر با صبر وحوصله تمام اول همه قسمتای بدنتو چک کرد،دستا پاها بینی و لب وزنت مغزت و...والبته وزن هلوی مامان 1.600 بود و دکتر گفت کاملا نرماله
ووووو...
نوبت رسید به گرفتن عکس از گل مامان و عجب دکتر با حوصله و مهربونی که یک عالمه عکس گرفت تا چنتا خوب از توش در بیاد دست آقای دکتر درد نکنهههه و همچنین دختر خانوم مامان که همکاری کرد و بالاخره صورت خوشگلشو که چسبونده بود به دیواره رحم مامان آورد این طرف تر تا عکساش خوشگل بشه
در بیشتر مواقع با یه ناز دخترونه و دوست داشتنی یکی از دستاتو آورده بودی بغل صورتت اینم عکس بازوی دختر خوش هیکل مامان:
بعد دیدی دستت کافی نیست یکی از پاهاتم آوردی بالا و گذاشتی کنار بینیت
کم کم حوصلت سر رفت و شروع کردی به خوردن انگشتای خوشمززززت(مامانی صبر کن بعد دوتایی باهم میخوریمشوون )
اینم یه عکس از گلم با دهان باز(نمی دونم داشتی خمیازه میکشیدی یا می خندیدی...)
بعد ازین چنتا عکس همینجور که دکتر دنبال شکار لحظه ها بود یهو دیدیم اووووووووووووووووووووووو نفس مامان چه خمیازه ای کشییییییییییییییییییید آخ قربون اون لبای کوچولوت برم مامانییییییییییییییییییییییی هر بار فیلم خمیازتو می بینم از ذوق می مییییرماااا
و بعد خمیازتم اجازه دادی بهترین عکستو بگیریم
الهی دورت بگردم فرشته کوچولوی خوشگلمممم آقای دکتر عااااشقت شده بوووود همش می گفت ماشالا ماشالا...
مامانی که از اول تا آخرش اشک شوق میریخت مخصوصا وقتی خمیازتو دید
باباییم که قربون صدقت میرفت و میگفت جلل خالق چقدر دوره زمونه عوض شدهههه فکر نمی کردم توی یه سونوی معمولی انقد واضح بچه معلوم باشه...
بابا توماجم آخر وقت رسید و هر یه عکستو که میدید بغض میکرد و حالی به حالی میشد شبم که فیلماتو دید یه رییییییییییییییییییز قربون صدقت میرفت و گوله کوله اشک میریخت
خیلی دوست دارم نازدارک مامان
خدای عزیزم فرشته ای که بهم دادیو به دستای مهربون خودت میسپارم و خیالم راحته
30.5.92