فرشته صورتی من کژالفرشته صورتی من کژال، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

فرشته صورتی من

متخصص اطفال حاذق در تهران

سلام به همه مامانای گل دوستان ممنون میشم اگه متخصص اطفال عالی در تهران بهم معرفی کنید یا از تجربه های خوب و بد خودتون از دکترا برام بگید.پیشاپیش بی نهایت از لطفتون سپاسگذارم ...
12 مهر 1392

کادوی بابایی و مامانی(ذخیره بند ناف رویان)

دختر گلم فرشته کوچولوی صورتیم بابایی و مامانی (مامان بابای من) پیش پیش کادوی تولدت که هزینه قرارداد ذخیره بند ناف رویان بودو دادن به من و بابا توماجت.الهی قربونشون برم دستشون درد نکنه که انقد به ما محبت دارن...خلااااصه امروز پنج شنبه 11.7.92 صبح با بابا توماج رفتیم رویان وقرارداد بستیم...الهی هیچ وقت لازم نباشه ازش استفاده کنی خیلی دوست دارم عزیزکم 7تاااا دوست دارم 11.7.92 ...
11 مهر 1392

باز فشار مامان بالا رفت...

عشق ناز مامان این روزا مامان باز درگیر فشار خونه...روز دوشنبه 8.7.92 از صبح فشارم بالا بود و هی بالاترم میرفت...تا اینکه ععصر با بابا رفتیم آتیه و چک آپ . باز فشار بالا بود یعنی 15 روی 9...و اینطوری شد که خانوم دکتر دستور بستری 24 ساعته داد تا شرایطمو کنترل کنه اما من با رضایت خودم اومدم خونه و به خاطر اینکه دوز قرصم زیاد شده بود اکثرا خواب بودم و خدارو شکر فشارم اومد پائین تر ... تا 3 شنبه عصر هر یک ساعت فشارمو چک میکردیم که یه وقت بالا نره...جواب تست پروتئین ادرارمم که منفی بود خدارو شکر...در نهایت دیشب رفتیم آتیه و یه تست ان اس تی دادم و خیالم از بابت دختر گلمم راحت شد اما عزیزم خیلی باید مراقب باشم تا باز بالا نره...امروزم پیش خانوم دکت...
10 مهر 1392

ساز دلتنگی

دختر مامان برای اولین بار مامان میخواد یه پست غمگین تو وبلاگت بذاره...میدونم نباید اینکارو کرد میدونم با هیچی نباید روح نازک تورو حدشه دار کرد اما عشقم امروووز دلم بدجور گرفته... خرمن احساس مامان احساساتی دیوونت هرازگاهی با یه جرقه آتیش میگیره و آتیش به جونش میزنه...دیروز یه برنامه میدیدم در مورد دوقلوها...یه قسمتیش نشون میداد که وقتی یکی از قلا با لگد یا ضربه به اون یکی میزنه،قل ضربه دیده تنها کاری که میکنه اینه که سرشو روی بند جفت میذاره و آروم میگیره...بعده ها وقتی این قل مورد آزار و آسیب قرار میگیره هم میره تنها توی اتاقش و به بالشت روی تختش پناه میبره..!به شدت با اون قل احساس همزاد پنداری پیدا کردم و سراسر وجودم شد بغض...عزیییز دلم...
6 مهر 1392

اومدن مامان فریبا

عشق من امروز5.7.92مامان فریبا اومد که دیگه تا به دنیا اومدنت پیشمون بمونه  قربونش برم که با دست پر اومده...یه عالمه خوردنیای مقوی واسه من و یه پتو دورپیچ و یه پیش بند و یه ست لباس واسه نازگلک مامان خلاصه اینکه مامانیت خیلی خوشحاله که مامانیش اومده پیشش عزییییز دلم  لاولیم آورده و همش با ماکسی میزنن تو سر و مغز همدیگه خیلیییی خوبهههه اینم عکس چیزایی که مامانی واست آورده:         دست مامان گلم درد نکنه  خیلی دوست دارم مامانی گلم   ٥.٧.٩٢ ...
5 مهر 1392

مامان شیما و بخور بخور!!!!و عاشقانه ای کوتاه...

دختر ناز و ملوووسم مامان دو روزه با هر سختی که شده داره حسابی میخوره که دخمل گلش بهتر وزن گیری کنه...البته همین حالاشم وزنت طبق هفته بارداری نرمال و خوبه...اما من میخوام یکم بیشتر وزن بگیری و در ضمن بدن خودمم آسیبی نبینه در اثر کم غذا خوردن...(تو 2 هفته گذشته 1 کیلو کم کرده بودم آخه در اثر بی اشتهایی و غذا نخوردن) میخوام تو این 3 هفته حداقل 3 کیلو اضافه کنم...خلاصههه از اینور میخورم از اونور حالت تهوع شدییییییییییییییییییییید میگیرم همه اینا به کناار...امیدوارم صحیح و سلامت بیای بغلم و ازون به بعد رشدت و سلامتیت کامل باشه دوست دارم دختر نازم،مایه افتخارم،تبلور آرزوهای قشنگ مامانییی هفته دیگه معلوم میشه که مامان میتونه طبیعی شمارو به دن...
30 شهريور 1392

سیسمونی گل دخترم(قسمت دوم)

پتوی بافت و هدبندایی که از نی نی بافت گرفتم         ست رختخواب دم دستی گلم       گهواره دختر نازم       تشک بازی       زیر انداز تعویض     گیره پستونک     وسایل بهداشتی شامل:کیسه آب گرم،شیشه شور،ست دارو خوری،پوآر بینی،پد خنک کننده،پد سینه،شیردوش برقی،دماسنج،لیف حمام،پد الکلی،ست ناخن گیر،برس و شانه،گوش پاک کن     کالسکه و ساک لوازم عشقم       ویترین اتاق   &nb...
24 شهريور 1392

کادوی یادگاری آقای فروشنده!

دختر نازم یه مغازه تزئینی فروشی توی پاساژ میلاد نور هست که مامان هروقت میخواد هنرنمایی کنه وسایلشو از اونجا میگیره...فروشنده هاش یه زن وشوهر تقریبا کر ولال هستند که خیلیییی خیلییییی مهربون و دوست داشتنین چند روز پیش که رفته بودم وسایل مورد نیازم واسه ساختن سبد بیمارستانتو بگیرم متوجه بارداری من شدند و کلی ذوق کردن،مخصوووصا وقتی فهمیدن که تو دختری خلاصه وقتی میخواستیم خداحافظی کنیم آقای فروشنده رفت و این جامدادی موزیکالو آورد و به عنوان کادو به من داد که البته کادوی شماست     چقدر خوبه که همچین آدمایی وجود دارن،آدمایی که تو غشق ورزی و محبت از هم سبقت میگیرن امیدوارم هرجا هستن خوشحال و خوشبخت باشن...(در ضمن به لط...
23 شهريور 1392