در آرزوی روزی هستم که تو بیایی دوست دارم وقتی که تو می آیی تمام شهر را بشویم از دروغ به یمن ورودت پاک کنم هستی را از بدی کینه و بخل را محو کنم از روزگار آرزو دارم وقتی که تو می آیی چشمان معصومت هرگز پلیدی را نبیند قلب کوچکت نگیرد از این همه ناپاکی اما باید ببینی .... باید بشناسی ....باید انتخاب کنی .... من کنارت خواهم بود آنگاه که دلت شکست دلداریت می دهم بهت زده که شدی شانه هایت را می گیرم نمیگذارم روحت را تسخیر کنند چون خوبی هم هست عشق و ایثار هم هست خدا هم هست می آموزمت همانگونه که پدر و مادرم سعی کردند به من بیاموزند تلاش میکنم .... تلاش میکنم.... ...